کلمه کلیدی Sand

پل برای انتقام از کسانی که اعضای خانواده اش را از بین بردند، با قبیله فریمن و چانی متحد می شود، اما پس از مدتی، باید بین عشق زندگی خود و نجات جهان یکی را انتخاب کند و...

پل آتریدیس، پسر یک خانواده اصیل و سخاوتمند است که پس از وقوع اتفاقی ناگوار، وظیفه‌ محافظت از باارزش ‌ترین دارایی و حیاتی ‌ترین عنصر کهکشان در سیاره‌ آراکیس به او سپرده شده است و...

«پیتر پارکر» (مگوایر) هنوز برای روزنامه‌ی «دیلی باگل» کار می‌کند و هنوز آماده است تا در هیئت «اسپایدر من» به کمک مردم بشتابد. تا این که یک توده‌ی سیاه رنگ ماورای زمینی خود را به بدن او می‌چسباند و «پیتر» را متوجه نیمه‌ی تاریک وجودش می‌کند. به این ترتیب یک «اسپایدر من» خشن و بی رحم پا به عرصه می‌گذارد...

Jane's mother dies when she is born, and her father, a rich English aristocrat, soon remarries to a woman with a son, William, who despises his new father and brother. George and Jane grow up with a dream to make a flying machine. George believes the distant Asian sands hold a secret: a mysterious cerulean sand which can make machines fly. He goes on an expedition to find it, and soon is reported executed for treason. William disappears too. After she recieves an unsigned letter holding a handful of pale-blue sand which floats in the air, Jane is sure her brother is alive and leaves to the East to find him and prove him innocent. There are many mysteries to unravel in store for Jane and her new friends on her journey. But perhaps a mystery should forever remain a mystery...