«گرینچ» سال‌ها پیش در هوویل به دنیا آمده است، اما قیافه‌ی ترسناک او و مشکلاتی دیگر، باعث شده است از آن سرزمین رانده شود. از آن زمان تاکنون، «گرینچ» کینه‌ی مردم هوویل را به دل داشته و حالا فرصت انتقام فرا رسیده است و…
«هیکاپ» که سرزمینش مدام مورد حمله اژدهایان قرار می‌گیرد و مردم این سرزمین شجاعانه به جنگ با اژدهایان می‌پردازند. ولی هیکاپ توانایی جنگیدن با آنان را ندارد و حتی اگر هم داشته باشد، (به خاطر جسته کوچکش) اجازه ندارد اینکار را بکند. در این بین، اژدهایی وجود دارد بنام «خشم شب» که از همه اژدهایان دیگر خطرناکتر و وحشتناک‌تر است که هیچ وایکینگی تا بحال موفق به کشتن او نشده‌است. هیکاپ که پدرش رئیس وایکینگ‌ها است، یک شب که اژدهایان حمله کرده بودند، مخفیانه به کمین اژدهایی می‌نشیند و بطور اتفاقی یک خشم شب را بدام می‌اندازد و …
یک خانواده در طول شیوع زامبی‌ها به یک مزرعه دورافتاده پناه می‌برند، اما سال‌ها رازهای دردناک در حالی که آنها در دنیای ویران‌شان راه خود را پیدا میکنند، تاثیر خود را می‌گذارد.
دو دختربچه به همراه پدرشان به خانه‌ای در دهکده نقل مکان میکنند تا به مادر بیمارشان نزدیک‌تر باشند. آنها در جنگل‌های نزدیک دهکده موجوداتی سحر آمیز بنام «تو تو رو» را پیدا میکنند و خیلی زود با آنها دوست می‌شوند.
«والاس» و «گرومیت» در محله‌ی «وست والابی» کسب و کاری جدید راه انداخته‌اند. «آنتی پستو» (ضد آفت) نوعی خدمات انسانی ردیابی آفت هاست که «والاس» و «گرومیت» به کمکش، خرگوش‌ها و سایر جانورانی را که محصولات باغچه‌های محله را می‌خورند، به دام می‌اندازند و به جایی دیگر منتقل میکنند. اما در یکی از آزمایش‌ها…
در روستایی دوردست در ایرلند، مردی پس از یک عمر گناه مجبور می شود برای رسیدن به رستگاری مبارزه کند؛ اما حاضر است چه بهایی برای رهایی بپردازد؟ در سرزمین قدیسان و گناهکاران، بعضی گناهان را نمی توان دفن کرد.
مردم فقیر یک دهکده که مدام توسط راهزن‌ها مورد هجوم قرار می‌گیرند، از یک سامورایی درخواست کمک میکنند. او ۶ سامورایی دیگر را جمع می‌کند و آنها به مردم دهکده می‌آموزند که چطور از خودشان دفاع کنند و در ازای آن، مردم روزانه سه وعده غذایی مختصر به آنها می‌دهند. فیلم زمانی به اوج خود می‌رسد که ۴۰ راهزن به دهکده حمله میکنند و ...
ساکنان یک شهر کوچک روستایی متوجه می‌شوند که یک شیطان در حال تولد در میان آنها است. آنها ناامیدانه سعی میکنند قبل از تولد شیطان فرار کنند، اما ممکن است خیلی دیر شده باشد.
چهار ملت هر کدام با یک نشانه با سرنوشتی مشترک. ملت‌های آب، خاک، باد و آتش. حدود صد سال پیش(با توجه به زمان فیلم) مردم در خوشی زندگی میکردند و همه چی بر وفق مراد بود. و قهرمانان و افرادی وجود داشتن که هر چهار عنصر رو کنترل میکردند و از ارواح برای ثبات دنیا کمک میگرفتند تا اینکه آواتار ناپدید میشود اکنون جنگ بین ملت‌ها به مرحله سختی کشیده شده است. ملت آتش برای قدرت‌نمایی و تسلط بر همه‌ی ملت‌ها و شهرها و.. دست به کارهای وحشتناکی میزند و بعد قهرمانانی ظهور میکنند که تقدیرشان تغییر سرنوشت این جنگ است و اما آواتار برمیگردد ولی آواتار هر چهار عنصر را آموزش ندیده و فقط به یک عنصر باد دسترسی دارد و با دوستانش به دنبال آموزش عناصر چهارگانه میرود.
مرد كارآزموده و سرد و گرم چشیدهاى به نام « كریس » ( براینر )، همراه با شش هفتتیركش ماهر دیگر - « وین » ( مكویین )، « بریت » ( كوبرن )، « اورایلى » ( برانسن )، « چیكو » ( بوخهولتس )، « هرى لاك » ( دكستر ) و « لى » ( وون ) - برابر راهزنانى به سركردگى « كالورا » ( والاك )، دفاع از جمعى از دهقانان مكزیكى را به عهده مى گیرند...
"اورلرد" فیلمی اکشن و ترسناک محصول سال ۲۰۱۸ به تهیهکنندگی جی جی آبرامز و کارگردانی جولیوس آوری میباشد. در عصر عملیات پیاده سازی نرماندی، گروهی از سربازان چترباز در جبههی دشمن فرود میآیند تا به یک روستای مرموز نفوذ کنند. اما آنها در مییابند که آلمانها قصد دارند تا از طریق نیروهای ماوراطبیعی با آنها مبارزه کنند و…
همه چیز از باران و توفان آغاز میشود. پدری برای پسرش داستانی اسطوره ای را نقل می‌کند؛ داستانی به غایت غریب که اما خیلی زود باورش می‌کنیم. در چند بخش زندگی شخصیت اصلی را شاهدیم در اوایل قرن بیستم با یک کودک و مادربزرگ وحشی‌اش که در روستایی به نام تومباد (Tumbbad) در زنجیر نگهداری میشود روبرو هستیم، اما این مادربزرگ راز گنج و محل آن را می‌داند. این پسر به هنگام ترک آنجا با مادرش به او قول می‌دهد که هیچ گاه به تومباد بازنگردد، اما در اپیزود بعد او بازگشته و راز گنج را از مادربزرگش می‌پرسد و این آغاز ماجرای پر پیج و خمی است که این مرد را به هزارتوی وحشتناکی می‌کشاند؛ هزار توی حرص و آز. این فیلم که ماجراهای آن در روستایی به نام تومباد اتفاق می‌افتد، داستان سه نسل از یک خاندان هندی را روایت می‌کند که پس از احداث معبدی برای پرستش فرزند اول یکی از خدایان اسطوره‌ای خود، با پیامدهایی ناگوار مواجه می‌شوند و…
In 1953 at the hamlet of Grantchester, Sidney Chambers—a charismatic, charming clergyman—turns investigative vicar when one of his parishioners dies in suspicious circumstances.
Drained from her life in the city, a young cellist moves to a quiet small town, where she encounters an old friend who helps her heal and remake herself.
After moving into the quiet town of Hinamizawa, Maebara Keiichi spends his days blissfully in school often playing games with his local friends. However, appearances can be deceiving. One fateful day, Keiichi stumbles upon news of a murder that had occurred in Hinamizawa. From this point on, horrific events unfold in front of Keiichi, as he soon learns his close friends may not be all that they seem.
A big-city dentist opens up a practice in a close-knit seaside village, home to a charming jack-of-all-trades who is her polar opposite in every way.
Set during the 1960s in the fictional North Yorkshire village of Aidensfield, this enduringly popular series interweaves crime and medical storylines.
After causing a major incident, police officer Daigo Agawa takes his wife and daughter to live in the remote mountain village of Kuge. It seems the perfect place to recover from the ordeal, despite the mysterious disappearance of a previous officer posted there. One day, the body of an old woman is found on the mountain. The Goto family says she was attacked by a bear, but Daigo notices a human bite mark. It soon becomes clear that not all is as it seems in the village.
A six-unit story about the dedication and sacrifice of young citizens in different industries.
A winter-summer romance between an 20-year-old girl, He Ran, and a middle-aged man, Xiao Han. They both took a chance on each other; love and passion followed. Where would their story go in a sea of paint and flowers?
This is the story about one small coffee shop located in the northern island of Hokkaido. Yukichi Wakui used to work as a successful businessman at a prestigious trading firm. He worked for several years in New York as well as other cities around the world. When his wife Megumi died at the age of 47 in a car accident three years ago, he decided to leave the company. He was only 57. When Megumi died in the accident, her 18-year-old son Takuro was at the wheel. Yukichi declined an offer to switch to an affiliate company after his retirement, and moved to Megumi's hometown Furano, Hokkaido instead. There he started a small coffee shop named "The Forest Clock."
details the bizarre goings-on in a fictitious Irish village called Killinaskully located in the hills of Ireland
Reverend Granger is assigned as the Vicar of the rural parish of Dibley, but she is not quite what the villagers expected.
When a blizzard hits an isolated island town it brings with it a mysterious stranger intent on terrorizing the people for a sinister purpose.
Worzel Gummidge is a children's comedy series, produced by Southern Television for ITV, based on the books by Barbara Euphan Todd. Starting in 1979, the programme starred Jon Pertwee in the title role and ran for four series in the UK until 1981. Channel 4 reprised the show in 1987 as Worzel Gummidge Down Under, which was set in New Zealand.
In a town in southern Spain where racial tensions run high among the workers in its many greenhouses, a cop investigates the murder of a young woman.
An innocent toddler’s boundless curiosity -- and extraordinary might -- lead to mischief and adventure in his small Indian town.
Achiara is a quiet, peaceful village with hardly any crime. But on her first day of school there, English language instructor Kim So-yoon discovers a buried corpse. As the townspeople speculate on the identity of the dead person and the reason she was killed, So-yoon and policeman Park Woo-jae become determined to solve the mystery.
