این فیلم داستان شاهزاده‌ای به نام جودا بن‌هور- است که ناجوانمردانه به جرم سوءقصد به جان فرستاده سزار، توسط دوست رومی‌اش دستگیر و به بردگی و بندگی فرستاده می‌شود و دیگر اعضای خانواده‌اش هم به سیاهچال فرستاده می‌شوند. او پس از عبور از ماجراهای بسیار به موطن خویش بازمی‌گردد تا انتقام گیرد و خواهر و مادرش را رهایی بخشد…
عکاس مد سی و هفت ساله ای به نام «رافی» (تورمن) که تازه از شوهرش جدا شده مرتب در جلسات روان درمانی «دکتر لیزا متسگر» (استریپ) شرکت می کند. او با مرد جوان بیست و سه ساله ای به نام «دیوید» (گرین برگ) آشنا می شود و با توصیه های «لیزا» رابطه ای صمیمانه با او برقرار می کند. اما بعد روشن می شود «لیزا» مادر «دیوید» است و از رابطه ی پسرش با «رافی» چندان رضایتی ندارد...
در یک مراسم تشییع جنازه یهودیان به همراه والدینش ، یک دانشجوی دانشگاه با شوگر ددی اش روبرو می شود...
Akiva and Shulem Shtisel, father and son, sit on a little balcony overlooking streets of the Geula neighborhood of Jerusalem. A year has passed since the mother died. All the other children have left the nest, and only Shulam and Akiva remain - quarreling, making up, and laughing about themselves and the rest of the world. All will change when Akiva meets Elisheva.
Israeli satire show investigating the historical, social and political heritage of the jewish people and the state of Israel, from biblical days to this day, killing sacred cows and questioning Jewish myths and Israeli ethos.
