جنگ داخلی 2024
در آیندهای نه چندان دور، یک گروه از خبرنگاران جنگی تلاش میکنند در حین گزارش حقیقت، زنده بمانند در حالی که ایالات متحده در آستانهی جنگ داخلی قرار دارد.
در آیندهای نه چندان دور، یک گروه از خبرنگاران جنگی تلاش میکنند در حین گزارش حقیقت، زنده بمانند در حالی که ایالات متحده در آستانهی جنگ داخلی قرار دارد.
در فیلم «نابودگر ۲: روز رستاخیز» باری دیگر یک شکارچی از زمان آینده، برای شکار جان کارنر به زمان فعل می آید. از زمان هولوکاست اتمی سال ۱۹۹۷ توسط ماشین ها و علیه انسان ها، تنها یک مرد باقی مانده که می تواند در وضعیت بحرانی انسان ها تغییری به وجود آورد و او کسی نیست جز جان کارنر که در این فیلم یک نوجوان بیشتر نیست اما قرار است در آینده و پس از فاجعه مذکور، رهبری انسان های باقی مانده در برابر ماشین ها را عهده دار باشد.
این فیلم داستان یک ناوگان نیروی دریایی است که یک روز مجبور می شوند با بیگانه ها که به زمین آمده اند مبارزه کنند و آنها را از بین ببرند، این بیگانگان به زمین آمده اند تا یک منبع انرژی در زیر اقیانوس بسازند و...
ظهور لیکانها، حکایت از داستانی در قرون وسطی دارد که در آن دو دسته اشرافی خون آشامان و لیکانها با یکدیگر درگیر می شوند، یک مرد جوان از لیکانها بنام «لوشن» (شین) در مقابل رهبر قدرتمند خون آشامان به نام «ویکتور» (نایی) بپا می خیزد و او در این راه از عشق پنهانیش «سونجا» (میترا) که یکی از خون آشامان است یاری می طلبد اما...
پسر پادشاه و جنگجویان صحرا در برابر امپراتور کهکشانی و کینه جویی بد پدرش می ایستند . هنگامی که پدر خود را و خود را در بیابان دنیا آزاد تنها می بیند به فکر انتقام از حکومت امپراتوری می افتد .
زمانی که انسان ها به وجود خون آشام ها و لیکان ها پی می برند، نبردی را برای از بین بردن آنان آغاز می کنند. «سلن» جنگجوی خون آشام، هم نوعانش را در جنگ علیه انسان ها رهبری میکند…
سال ۲۰۸۶. سياره ي مريخ به مهاجرنشين زمينيان تبديل شده است. «داگلاس کواييد» (شوارتسنگر)، کارگر ساختماني، هم راه همسرش «لوري» (استون)، زندگي مرفهي دارد؛ اما هر شب کابوسي در مودر سفرش به مريخ مي بيند...
بیشتر موجودات کره زمین مردهاند و بازماندگان هم بخاطر تهاجم موجودات ناشناخته مجبور هستند که در شهرهای حفاظت شده زندگی کنند. زمین تقریبا تبدیل به یک ویرانه شده و مورد هجوم موجودات بیگانهای قرار گرفته است که بوسیلهی یک شهاب سنگ به زمین آمدند و برای همه موجودات سیاره یک خطر بزرگ محسوب میشوند. آکی راس تلاش میکند به دکتر سید و کاپیتان گری ادوارد و گروهش کمک کند تا بصورت غیر نظامی از شر این موجودات ناشناخته خلاص شوند اما…
In the turbulent land of Zichuan, the clans of Zichuan and Sairong are engaged in intense warfare. Zichuan Xiu, stationed at the border, returns to the capital with remarkable military achievements, bringing a momentary peace to his homeland. However, new challenges arise as Yang Minghua, a prominent court official with sinister intentions, launches a rebellion. Zichuan Xiu, along with his sworn brothers Di Lin and Site Lin, takes action to eliminate the threat and restore tranquility to Zichuan. Yet, as the dust settles, the aggressive Sairong officially declares war on Zichuan. Amidst the flames of war, the three brothers venture far from their homeland to defend their territory, protect their loved ones, and strive for peace, composing a passionate and magnificent story.
"Hero" is the worst punishment in the world. For those convicted of heinous crimes, they are sentenced to become a “Hero" and forced to enter the mandatory military service in the war against the Demon Lords. These convicts are not even allowed to die—if killed, they will be resurrected to fight another day. Hero Xylo Forbartz, former head of the Order of the Holy Knights, leads a penal unit of deplorables fighting on the front lines. It’s in these direst of circumstances that he meets Teoritta, one of the world’s the strongest weapons. "When every last enemy has been defeated, you are to shower me with praise and pat my head." In order to survive and to take revenge on those who wronged him, he makes a pact with the goddess and launches headfirst into a maelstrom of war and intrigue.